نماد اعتماد(ملی) و تائید وزارت در پائین صفحه درج شده است --جهت مشاوره کسبوکار و مشاوره شغلی با آقای حمیدرضا بشیری رزرو هر روزه 02128422567 -09196969202
مدیریت زمان در حوزه فروش یکی از راه های بسیار پر ارزش و عجیب و غریب است که اگر یاد بگیرید 50 سال را در 5 سال رفته اید
مدیریت زمان در فروش
برنامهریزی دقیق برای اولویتبندی وظایف، تخصیص زمان به فعالیتهای حیاتی، و استفاده از ابزارهای مدیریت زمان میتواند به بهبود عملکرد فروشندگان کمک کند. برخورد مؤثر با مشتریان و مدیریت ارتباطات بازیچهی اهمیت در این زمینه است. همچنین، آموزشهای مداوم به فروشندگان در مورد تکنیکهای بهروز و ابزارهای نوین بازاریابی نقش بسزایی در افزایش بهرهوری زمان دارد.
زمانهای طلایی در فروش چه وقتهایی هستند؟
برای مثال، میدانیم وقتی به سال نو نزدیک میشویم، اقلامی گرانتر میشوند و اقلامی هم کمیاب. از آنطرف اقلامی بیش از حد نیاز تولید و ارائه میشوند؛ مانند لوازم سفرۀ هفتسین. یکی از زمانهای خوب برای فروش همین زمانها هستند. اما زمانهای طلایی کداماند؟ وقتی صحبت از زمانهایی طلایی میشود، میبینیم که مردم به فکر آن نیستند. شما بهعنوان اولین نفر شروع کنید به فروش در این زمان.
برای مشاور کسب و کار می توانید با شماره های وب سایت در تماس باشید
برای مثال، میدانیم که در ماه رمضان، حلیمبادمجان یا زولبیا و بامیه بیشترین فروش را دارد. یک طباخی یا فروشندۀ آش و حلیم در طول سال یک دورۀ 30روزه در ماه رمضان فروش دارد. اگر روزانه یک دیگ 200کیلویی هم بفروشد، در کل سال فقط 6000 کیلو فروخته است و با قیمت تقریبی هر کیلو 15000 تومان، تقریباً در کل سال 90میلیون تومان حلیمبادمجان فروخته است.
اما مغازهای که در زمانهای طلایی میفروشد، زمانی که حلیمبادمجان یا آش بسیار کم ارئه میشود، اگر روزانه 50 کیلو هم بفروشد، در سال 18250 کیلو فروخته است و با قیمت تقریبی 15000 تومان 273میلیون تومان فروخته است. تفاوت چقدر است؟
پیشنهاد میدهیم برای خواندن مقاله بسیار مهم تکنولوژی در فروش کلیک کنید و فروش خود را بشدت بالا ببرید
نمیدانم در شغل شما چه ایدهای میشود داد. این مثالها به شما کمک میکنند که بفهمید چهکاری انجام بدهید. پس تا اینجا متوجه شدیم که منظور از زمانهای طلاییِ فروش کدام است. سالها پیش وقتی متوجه شدم وضعیت آب در ایران خوب نیست، در یکی از شرکتهایم بهطور تخصصی شروع کردم به فروختن چمن مصنوعی و تا الان سودهای خوبی به دست آوردهام. همچنین کشوری زیباتری ساختهام و باعث شدهام مردمانم خوشاخلاقتر و سالمتر باشند. من و همکارانم تا الان بهاندازۀ چند سد از اتلاف آب جلوگیری کردهایم.
این نوع زمانبندی بسیار آسان است. اگر وارد کارخانههای کولرسازی شوید، آنهم در برف و یخبندان زمستان، میبینید که در حال تولیدند. بهنظر شما چرا؟ چون بازاریان باتجربه در زمان رکود بازار کولر، با کارخانههای کولرسازی قرارداد میبندند که برایشان کولر تولید کنند و با دادن چکهای مدتدار و طولانی، حتی ارزانتر کولر تهیه میکنند. در تابستان هم سفارش بخاری سودآور است.
اگر شغلتان را بشناسید، متوجه خواهید شد که چه زمانی بهترین زمان خریدکردن است. هرچه خریدتان هوشمندانهتر باشد، سودتان شگفتانگیزتر خواهد شد. البته از مشاوره کسبوکار دور نباشید راهی است که می تواند بسیار به شما کمک کند. اگر خوب خرید کنید، میتوانید آن مبلغی را که ارزانتر خرید کردهاید، با مشتریهایتان به اشتراک بگذارید و آن سود را به مشتری تخفیف بدهید. چقدر مشتریها را خوشحال میکنید!
فروشندههای حرفهای، در خریدهایتان تا میتوانید بجنگید تا در فروشتان برنده باشید. خریدوفروش همانند آشپزی است. اگر خوب خرید نکرده باشید، مشتریهای عزیزتان را مسموم میکنید. این رابطهای لذتبخش است: خریدِ بهتر فروش بیشتر میآورد. زمانهای رکود بازار چه باید کرد؟
امیدوارم زمانهای رکود بازار به حداقل خود برسند؛ اما این زمانها عالیترین وقت برای انجام این کارهاست:
1. بهترین زمان برای آموزشدیدن در زمینۀ کاری خود است. مثلاً اگر فروشندۀ لوازم و تجهیزات پزشکی هستید، زمان رکود بهترین زمان برای تحقیق و مطالعه و شناخت دستگاههای جدید در دنیاست. به سراغ آموزشدیدن و خواندن کتاب و شرکت در سمینارهای آموزش فروشندگی و هر کاری برای بهترکردن هنر فروش بروید.
2. بهترین زمان برای تبلیغات است؛ چون اکثر بیلبوردها خالی میشوند، اکثر صفحههای اول مجلهها و روزنامهها خالی و ارزانتر میشوند. در این زمان بخش تبلیغات تقریباً از رونق میافتد و این بهترین زمان برای شماست.
جالب است که در زمان رکود، کسانی که تبلیغات بیشتر میکنند، بسیار به چشم میآیند. در بازار داغ و پرسود تابستان، تبلیغ بستنی کاملاً عادی است و همه این کار را میکنند؛ اما زمانی که بابانوئل در زیر برف از خوردن بستنیِ فلان برند احساس لذت کند، اثری ماندگار بر مشتری خواهد گذاشت.
3. بهترین زمان استخدام برای شماست؛ چون فروشندگان خوب و کارمندان عالی اخراج میشوند. حالا بهترین زمان برای بهدستآوردن آنها آنهم با ارزانترین دستمزد ممکن است.
4. وقت مناسبی برای این است که چند روزی را با خانواده و عزیزانتان به مسافرت بروید، مدتی را خوش باشید. اینکه از جیب خرج کنید، هیچ اشکالی ندارد. آنچنان به خودتان و خانوادهتان انرژی بدهید که وقتی برمیگردید، بازار را زیرورو کنید. فقط مراقب باشید که در این خرجکردن، همۀ پولهایتان را بابت هتل و تور و... از دست ندهید. حتی رفتن یک بار در ماه به دشت و بیابان و خوردن نان و ماست و نوشیدن چای آتشی با عزیزتان در کنار چشمهای زیبا و طبیعتی بکر یا دعوت پدر و مادرتان یا عزیزانتان به منزل برای یک وعده ناهار هم میتواند به شما انرژی بدهد.
5. خریدکردن در زمان رکود شغلها هم برای فروشندگان باهوش کار دلچسبی است. البته باید دو ابزار اعتبار یا سرمایه را داشته باشید. کاری که در این زمان نباید بکنید، این است که با هیچکس دربارۀ رکود بازار حق درددل ندارید. اجازه ندارید ناله کنید و بگویید بازار کساد است، بازار خراب است، بازار فلان است. هرکس بهاندازۀ خودش اندوخته و مال و ثروت دارد؛ اما وقتی به شما میرسد، میخواهد بگوید که بدبختتر و بیچارهتر است. این خطرناک است و تمام انرژی شما را میگیرد و قاتل خوشبختیتان میشود. از این حرفها دوری کنید.
چند قورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان دو تا از آنها داخل گودال عمیقی افتادند. بقیۀ قورباغهها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغۀ دیگر گفتند: «چارهای نیست! شما بهزودی خواهید مرد.» دو قورباغه این حرفها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از گودال بیرون بپرند؛ اما قورباغههای خارج از گودال دائماً به آنها میگفتند: «دست از تلاش بردارید. شما خواهید مرد.»
پس از مدتی، یکی از دو قورباغه دست از تلاش برداشت و به داخل گودال پرتاب شد و برای مرگ آماده شد؛ اما قورباغۀ دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرونآمدن از گودال تلاش میکرد. بقیۀ قورباغهها فریاد میزدند: «دست از تلاش بردار!» اما او با توان بیشتری تلاش میکرد و بالاخره از گودال خارج شد. وقتی از گودال بیرون آمد، معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او تمام این مدت فکر میکرد دیگران تشویقش میکنند.
زمانبندیِ علاقهای
زمانبندی علاقهای بهترین و هوشمندانهترین زمان برای ایجاد علاقه بین شما و خریدارانتان است. باید زمانهای خاص زندگی مشتریهایتان را بدانید؛ همانند زمان تولد، زمان ازدواج و زمان تولد فرزندان و زمان اولین خرید آنها از شما. برای مثال، از هر طریقی پیام یا کارت تبریکی به مشتری بدهید با این مضمون: «مشتری گرامی، آقای حمیدرضا بشیری، روز 18بهمن1390 اولین دیدار ما با شما بود و اولین خریدتان را از ما کردید. بسیار خوشحالیم و به داشتن مشتریای همانند شما افتخار میکنیم. چون مشتری خوب ما بودهاید، برای شما هدیهای آماده کردهایم. اگر امکانِ آمدن به فروشگاه برای دریافت هدیه را ندارید، با ما تماس بگیرید تا هدیه را برایتان بفرستیم. با سپاس فراوان، مدیر فروش شرکت فلان.»
برای آموزش قیمت گذاری روی تصویر زیر کلیک کنید
این کار حس خوبی به خریدار میدهد. در ضمن برای تأمین هزینۀ هدیه، 1درصد از خرید سالانۀ آن مشتری را سرمایهگذاری کنید و کادویی بخرید. این هدیه باید غیر از هدایای تبلیغاتی ارزان و مرسوم مانند خودکار باشد که همهجای آن حک شده شرکت فلان. تا میتوانید، در این کار خلاقیت به خرج دهید. کارهای مرسوم فایدۀ آنچنانی ندارند؛ چون بوی تملق و دروغ میدهند. مشتریها از این کارهای تکراری بیزارند. در زمان خاص و با روشی خاص، علاقۀ خریدار به فروشنده به وجود میآید.
مادر ترزا: «از محبت توری بافتهاند که با آن میتوان قلبها و روانها را صید کرد.» دیل کارنگی: «برای جلب علاقه باید اظهار علاقه کرد.»
این کارْ شما را از بلای مالی حفظ میکند و کسبوکارتان امن خواهد شد. بهقول چینیها، شمشیری علیه مهربانی وجود ندارد. حضرت محمد(ص) در بیانی ویژه میفرمایند: «محبت دیده را کور و گوش را کر میسازد.» حالا هرقدر در بازار پشتسر شما بد گویی کنند، چون به مشتریانتان محبت کردهاید، کسی به یاوههای بدگوها گوش نخواهد کرد و شما برنده خواهید بود.
ویلیام برلای: «قلوب را تسخیر کن. بدین وسیله کمک و پول دیگران بهطرفت سرازیر خواهد شد.» شکسپیر: «معتقدم که سرنوشت انسانها را تنها محبت معلوم میکند.» آری، سرنوشت شمای فروشنده را هم همین ایجاد علاقه و محبت رقم خواهد زد.
زمانهای جمعهای در فروش چیست؟
زمانهای جمعهای بسیار زیبایند. یک ساعت با خودتان در هرجایی و حتی در خودرو جلسۀ سکوت برگزار کنید. بنشینید و از شنبه تا پنجشنبه را مرور کنید. ببینید چهوقتهایی چهکارهایی کردهاید که به ضررتان بوده است، کجا و چرا مشتری را از دست دادهاید، چرا فلان خلل در کار شما ایجاد شده و چرا در فلان زمان عصبانی شدهاید. ببینید این هفته چه شد. برای هر خطا راهحلهایی بنویسید یا در ذهنتان مرور کنید. ساعتساعت را بررسی کنید و برای هر مسئله راهحلی بنویسید. پس از گذراندن چند جمعه، اعصاب شما و خانواده و خودتان تغییراتی محسوس میکند؛ چون همۀ عیوب را دیدهاید و حل کردهاید.
زمانبندی استراحتی
در این نوع از زمانبندی، فروشندۀ خوب باید خوب استراحت کند، خوب بخوابد و بهترین خوراکها را بخورد. استراحت فروشندۀ خوب بسیار مهم است. در ایام عید بسیار دیدهام که فروشندگان لباس و کفش، از صبح تا شب میفروشند، آخرشب حسابکتاب میکنند و نهایتاً دو یا سه ساعت میخوابند. بهنظر شما این درست است؟
اگر استراحت کافی نداشته باشید، بهجای اینکه پولساز باشید، ضررساز خواهید شد؛ هم برای خودتان و هم برای مشتری. در کشورهای دیگر نمیتوانند بیش از ساعت مشخصشده کار کنند. اضافهکاری حتی برای کارفرما جرم محسوب میشود؛ مگر در فوریتها. حتی گاهی باید در سال دو هفته به مرخصی اجباری بروند. آنها چرا اینطور عمل میکنند؟
پزشکانی را دیدهام که صبحها در دانشگاه تدریس میکنند یا در بیمارستانهای دولتی مشغولاند و عصرها یا ظهرها در مطب خودشاناند؛ آنهم تا نیمهشب. آنها واقعاً خدمت میکنند؛ اما من دوست دارم پزشکان کشورم سالمتر باشند تا پولدارتر. خانوادههای ایشان، بهسبب نبودن آنها درخانواده، زندگی سختی دارند.
تا میتوانید، زمان استراحتتان مشخص باشد. فروشندۀ عزیز، استراحت حق شماست. زمانهای استراحت را با تمام وجودتان استراحت کنید؛ در غیر این صورت وقتتان را سوزاندهاید. سعی کنید در زمان استراحت، به جسم و روحتان برسید تا بهترین نتیجه را ببینید.
زمانبندی شروع کار
بارها کسانی را دیدهام که دوست دارند شغلی را شروع کنند، مغازهای باز کنند یا تبلیغات جدی انجام دهند و کارشان را ارتقا بدهند؛ اما مدام از بازار کساد و قیمت دلار مینالند و صدها بهانه میآورند که کاری انجام ندهد. بعضی هم تاریخهایی را معین میکنند: از ماه دوم سال شروع میکنم، از شنبه شروع میکنم.
این روز و آن روز نکنید و درجا آن کار را انجام دهید. اینها فقط بهانه هستند. بهانه هم از ترسها و توهمهای بیخود ناشی میشود. کارها را باید در زمان خودشان انجام دهید. از ابومسلم خراسانی پرسیدند: «از چهچیزی به این مقام رسیدهای؟» پاسخ داد: «کار امروز به فردا نینداختم.»
اولویتبندی در مدیریت زمان چیست؟
اولویتها و ارزشها ارتباط بسیار دقیقی با هم دارند. باید اول در کارهایتان ارزشها را معلوم کنید و بدانید که کدام کار ارزش بیشتری دارد. پس از آن متوجه خواهید شد کدام کار را باید اول انجام دهید و کدام را دوم.
اصل پارتو را میشناسید؟
این اصل را بهاحترام اقتصاد دان ایتالیایی، ویلفردو پارتو که آن را در سال 1985 تنظیم کرد، اصل پارتو نام دادهاند. او پس از سالها پژوهش متوجه این موضوع شد که 80درصد رخدادها از 20درصد علل به وجود میآید. مثلاً 80درصد فروشها مربوط به 20درصد مشتریان است.
روزی درگیر کارهای تبلیغاتی بودیم. مدیرفروش شرکت میگفت چرا برای همکارها تبلیغات نمیکنیم. هزینههای تبلیغ برای فروختن کالا به همکارها را بررسی کردیم و متوجه شدیم که تبلیغ برای همکارها مبلغ هنگفتی هزینه دارد. ناگهان اصل پارتو به ذهنم رسید. گفتم لطفاً بررسی کنید که در یک ماه کاری، فروش به همکارها چقدر سود داشته است و فروش به مردم عادی چهمقدار سود. تماس همکارها و درخواست همکاری با ما تقریباً با تعداد تماس مشتریها یکی بود؛ اما 80درصد سود شرکت را مشتریهای عادی به ما داده بودند و تنها 20درصد از سودْ حاصل خریدها و تلفنهای همکاران بود!
تصمیم گرفتیم آن چندمیلیون تومان پول را روی مشتریهای عادی سرمایهگذاری کنیم. متوجه شدیم همکاران فقط باعث شلوغشدن خطهای تلفن بودند و چانهزنی با آنان راه به جایی نداشته. اگر ما فقط کار با همکاران را قبول میکردیم و برای آنها وقت میگذاشتیم، بیشک پس از مدتی کوتاه ورشکست میشدیم!
پس از آن سیاستهای دیگری برای همکاران قرار دادیم و توانستیم با آرامش بیشتر و با دید روشنتر به سراغ کسانی برویم که پول بیشتری را به شرکت تزریق میکردند. تمرین کنید: ببینید 80درصد سود خالص را چه کالاهایی به شما میدهند؟ روی آنها بیشتر تمرکز کنید. 20درصد از فروشندگان شما در فروشگاهتان 80درصد پول و فروش را ایجاد میکنند. 20درصد از مشتریان شما 80درصد از درآمدتان را ایجاد میکنند. قانون 20 -80 را در همۀ امور به کار ببندید؛ قطعاً پاسخهای شگفتانگیزی پیدا میکنید.
برونسپاری در کارها چیست؟
زمانی که کارهایتان را مینویسید، بررسی کنید و ببینید کسی هست که آن کارها را بهبهترین نحو بهرایگان یا در قبال گرفتن پول انجام دهد. خودم هر زمان میخواهم کاری انجام دهم، بررسی میکنم و در بسیاری از کارها متوجه میشدم یک پیکموتوری بهتر از من میتواند آن خرید یا آن کار اداری را انجام دهد. خب چرا خودم را درگیر کاری کنم که شخص دیگری میتواند انجام بدهد؟!
در بسیاری از کسبوکارهای کوچک، شخص میخواهد خودش کارهای خرید را انجام بدهد، خودش بفروشد، خودش تبلیغات کند، خودش تلفنها را پاسخ دهد، خودش خدمات پس از فروش بدهد و خلاصه همهکاره باشد. البته شاید در اوایل کار به نتیجه برسد؛ اما کمکم باید به این فکر باشد که با درنظرنگرفتن بخشی از سود جزئیِ همهکاربودن میتواند بسیار متمرکزتر و حرفهایتر فکر کند و آزادتر باشد و کارش را حرفهایتر پیش ببرد.
تمرین کنید: ببینید چهکارهایی را میتوانید به افراد دیگر محول کنید. این کار را حتماً انجام دهید. سر شما نباید همیشه شلوغ باشد؛ آنهم برای کارهایی که دیگران میتوانند بهتر از شما انجام بدهند.
زمانبندی یا فروشبندی؟
ماه گذشته یا سال گذشتۀ خود را بررسی کنید. ببینید کل فروش شما در ماه یا در سال چقدر بوده و محاسبه کنید هر ساعت چقدر درآمد داشتهاید.
مثلاً اگر سالانه 150میلیون تومان سود کردهاید، تقسیم بر روزهای کاری، یعنی 285 روز، میشود حدود 526هزار تومان سود روزانه. اگر از 8 صبح تا 9 شب در مغازه یا دفتر کار خود مشغول فروش هستید، با حدود 13 ساعت حضور شما یا فروشندگانتان، هر ساعت تقریباً حدود 40هزار تومان سود کردهاید.
تمرین کنید: درآمد هر ساعتتان را به دست بیاورید. بعد ببینید آیا این درآمد ارزش اینطور کارکردن را دارد. سپس بررسی کنید چطور میتوانید درآمدتان را افزایش دهید و ساعات کاریتان را کم کنید.
اکنون برای شما روشن شده است که هر ساعت شما اینقدر ارزش مادی دارد. حالا بهتر میفهمید که جلسات بیخودی و دوستانی که وقت شما را میگیرند، چقدر به شما ضرر میزنند. لطفاً مبلغ زیان ناشی را حساب کنید. حال اگر آنها را حذف کنید، شاید درآمدتان دو برابر بشود. امرسون: «ارزشی که فرد به وقت خود میدهد، بهترین معیار برای ارزیابی اوست.» ساعتهای گرانبها را از بین نبرید. این ساعتها عمر شما هستند. عقیدۀ من در حال حاضر این است که در لحظهها باید یا به جان و روحتان سود برسد یا به جیبتان. بالزاک: «اتلاف وقت گرانترین خرج است.»
زمانبندی تأخیر
آفریقاییها ضربالمثلی دارند که واقعاً گویاست: «اگر دیر به مهمانی رفتی، انتظار ران بره را نداشته باش.» در کسبوکار هم همین طور است. بارها دیدهایم کسی که اولین نفر یا جزو نفرهای اول بوده، از بقیه پیشی گرفته و اکنون رقابت با او چقدر دشوار است؛ مانند برنامههای مخصوص تاکسی آنلاین که اولی و دومی از بقیه جلوترند. پس اولینهایی که به مهمانی رفتهاند، همچنان مشغول خوردن ران برهاند.
فردریک کبیر: «سیاستْ استفادهکردن از فرصت است.» مارک تواین: «اگر از فرصتها استفاده نکنید، روزگار آنها را به دیگری خواهد داد.» ذهن خراب برای تأخیر آماده است و ذهن سالم زمانبندیِ سریع و بموقع میکند. چرا واقعاً برای کارهایمان زمانبندی دقیق نمیکنیم؟ شمایی که مغازهدارید، اگر الان برای تبلیغات وقت نگذارید، قطعاً فردا بیپولیها و ورشکستگیها را خواهید دید. چرا باید اینطور باشد؟ آیا میخواهید فروشندهای بیپول باشید؟
تأخیرها هستند که خرابی به بار میآورند و تمام بدبختیها در سبد تأخیر به شما هدیه داده میشوند. مثل ایرانی میگوید: «تا تنور داغ است، باید نان را چسباند.» آلمانیاش هم این است: «تا آهن سرخ است، میشود آن را کوبید.» هنری استین میگوید: «تو میگویی زمان میگذرد؛ اما افسوس که زمان ثابت است و ما میگذریم.»
تأخیر قاتلی خاموش است، قاتلی ساکت و کاربلد که با نامردی و زیرکی شما را خواهد کشت. دیدهاید که بعضی وقتها آدمها خوشاند و ناگهان اتفاق ناگواری برایشان رخ میدهد؛ مثلاً سکته میکنند؟ این ناشی از تأخیر در ورزش است. یا مثلاً ورشکست میشوند. این بر اثر تأخیر در کارهای قانونی و آموزشدیدن و تأخیر در تبلیغات یا خرید بموقع یا فروش سروقت است. تا میتوانید، دربارۀ وقتتان خسیس باشید. باید برای تأخیرهایتان برنامهریزی کنید.
تمرین کنید: ده کاری را که معمولاً در آنها تأخیر دارید، بنویسید و روبهرویشان بنویسید چرا در آنها تأخیر میکنید و دلیل تأخیرتان چیست؟ همچنین کارهایی را که مدتهاست میخواهید انجام دهید، بنویسید و در برابرشان بنویسید چرا و چگونه تأخیر میکنید. با این کار شاهد معجزه خواهید بود و خواهید دید که زندگیتان سرعت پیدا میکند.
زمانبندی باشگاهی
وقتی وارد باشگاه بدنسازی میشوید، بسیاری از دستگاهها را میبینید که کارکردن با آنها به آموزش نیاز دارد و یک خطا در استفاده از آنها باعث میشود دچار آسیبهای جدی بشوید. معمولاً مربیهای باشگاه به شما یک برنامه میدهند که با پیگیری آن میتوانید خودتان را به یک قهرمان تبدیل کنید. شنبه: 15 دقیقه نرمش 3 × 12 جلوبازو با دمبل 3 × 12 پشتبازو با دستگاه 3 × 14 سرشانه با دستگاه 20 دقیقه تردمیل و دوچرخه (هرکدام 10 دقیقه) تمام کارهای شما در زندگی به اینطور برنامهای نیاز دارد. باید بدانید روز شنبه چه برنامهای دارید. اگر برنامه نداشته باشید، اندامتان متناسب رشد نخواهد کرد و مثلاً فقط بازوهایتان قوی و بزرگ خواهد شد.
باید بدانید در 24 ساعت عمرتان چهکاره هستید. اگر کار میکنید، برنامۀ کاری شما چیست؟ اگر میخواهید تفریح کنید، برنامۀ تفریحیتان چیست؟ اگر میخواهید سلامتتر باشید یا اندامی زیبا داشته باشید، برنامهتان چیست؟ اگر میخواهید زندگی زناشویی خوبی داشته باشید، برنامۀ شما برای این امر مهم چیست؟
حتی مرگ انسان هم به برنامهریزی نیاز دارد! مراسم خاکسپاری، هفتم، چهلم و سال! بهدنیاآمدن هم همین طور. زندگی یعنی برنامهریزی. باید بدانید چه میخواهید بکنید. همۀ کارهای زندگی شما باید مکتوب شود؛ در غیر این صورت وارد باشگاه بزرگی خواهید شد که پر است از دستگاههای مختلف که اگر برنامۀ تمرینِ مناسب نداشته باشید، هر تمرینی ممکن است به شما آسیب بزند! برنامۀ شنبه تا جمعۀ خود را بنویسید. این کار را حداقل شب قبل برای هر روز انجام دهید. مشخص کنید چهکارهایی برای فردا باید انجام دهید. دربارۀ فروش هم از همین امروز برنامههای خود را بنویسید که چهموقع و چند بار و چقدر چهکارهایی را باید انجام بدهید. معجزۀ زمانبندی باشگاهی را خواهید دید. در آن شک نکنید.
کارهایتان را دستهبندی کنید تکنیک زمان بندی در فروش:
1. کارهای ضروری؛ 2. کارهای مهم؛ 3. کارهای عادی و روزمره. در مثال برنامۀ بدنسازی، اولین حرکت برداشتن وزنۀ 100کیلویی نیست. اولین کار نرمش است تا بدن گرم شود. سپس کمکم میشود به سراغ وزنههای سنگین رفت.
مثلاً مهم نیست که عادت دارید 8 صبح بیدار شوید یا 8 شب. داشتن برنامه مهمتر از ساعت بیدارشدن است. انسان سحرخیزی که 5 صبح بیدار است ولی تا شب برنامهای ندارد، قطعاً از کسی که کل روز را در خواب میگذراند و فقط 4 ساعت را بیدار است اما برنامه دارد، در رقابت شکست خواهد خورد. البته که سحرخیزی کار پسندیدهای است؛ ولی برنامهریزی پسندیدهتر است.