سازگاری سازش سوزش
سازش یک دروغ بزرگ
مثلاً سازش با شرایط یک آدم معتاد به خیانت یا مواد یا هر چیزی
سازش با حقوق با محیط امن دروغی
وقتی که شما خودتان را دوست ندارید دقیقاً به این نقطه میرسی که با هر موضوعی سازش کنید برای مثال کسی که مرتب شما را آزار میدهد و شما فراری از این موضوع هستید؛ اما باز هم به آن شخص رو میدهید و آن هم به دفعت به شما آسیب میرساند و همین موارد کمکم شما را ضعیفتر و سرخوردهتر میکند برای شما مثالی را از زندگی خودم میزنم:اینها برای آموزش عزت نفس به شدت مهم هستند
سالهای پیش من با کسانی رفتوآمد میکردم که واقعاً آنها همیشه به من تیکه میانداختند یا من را به مهمانی و دورهمیهایی دعوت میکردند که اصلاً با من سازگار نبود اصلاً آن افراد در فرکانس من نبودند فرض کنید یک لامپ خودرو که دوازده ولت است را به برق خانه وصل کنید اصلاً موضوع من برتری و بهتری من نسبت به آنها یا برعکس نیست مشخصاً موضوع این است که لامپ خودرو در جایگاه خود بسیار عالی عمل میکند و برق خانه هم در حد خود بسیار عالی است؛ اما اینها به هم نمیخورند خب همین موضوع کمکم باعث این شد که آن افراد را برای همیشه رها کنم و به این موضوع بعدها در مقالات و منابع رسیدم که سازش معنایی ندارد.
حالا وقتی که بررسیهای بیشتر را انجام میدهم متوجه میشوم که اصلاً چرا باید من که خودم را دوست دارم وقت و عمرم را دی جای اشتباه با آدمهای اشتباه تباه کنم؟! و همین موارد در ازدواجها و در بسیاری موارد دیگر کاربرد دارد منتها نه توهم بزنیم نه البته اینجا همیشه بیان میکنم که باید موضوعات مهم را با افراد متخصص مطرح کنیم تا حل بشود.
سازشها معمولاً از روی نادانی و ناچاری یا بهتر بیان کنم از روی نیازهای مالی احساسی یا حتی جنسی پیش میآید که معمولاً باید بدانیم برای چه و چرا و چگونه است که سازش میکنیم.